بهزادی بعد از «تنها دوبار زندگی میکنیم» دست بهکار جدیدی زده که بسیار متفاوت از این نخستین تجربهاش در زمینه کارگردانی سینماست. دومین ساخته این کارگردان بیانگر مسائل و دغدغههای نسل جوان است و فاصلهای که بین این قشر از جامعه با والدین بهوجود آمده است. قاعده تصادف اگرچه فیلمی فرهنگی است و توانسته در جشنواره فجر نیز مورد توجه قرار بگیرد اما چنان که باید برای اکرانشدن مورد حمایت قرار نگرفت و اکنون نیز که در حال نمایش است همچنان از طرف سینماداران مورد بیمهری قرار میگیرد. در ادامه گفتوگویی داریم با بهنام بهزدای، تا از روزهای نهچندان خوشی که بر آخرین ساختهاش میگذرد، بیشتر مطلع شویم.
- اگر اجازه بدهید برخلاف رسم همیشگی گفتوگوها این بار از بخش اکران شروع کنیم. از اینکه قاعده تصادف توانسته در این فصل به اکران درآید چه حسی دارید؟
خیلی خوشحالم که فیلم قاعده تصادف در این فصل اکران میشود بهدلیل اینکه هنوز کابوس اکران تنها دوبار زندگی میکنیم با من است زیرا این فیلم بعد از دو سال توانست به نمایش درآید، آن هم در شرایطی که چندان مناسب نبود. به همین دلیل اکرانشدن قاعده تصادف را به این شکل و در این فصل خوب اکران به فال نیک میگیرم و خیلی خوشحالتر هستم وقتی میبینم که از زمان به نمایش درآمدن فیلم، برخلاف اینکه تبلیغاتی برای آن نمیشود، هر روز افزایش فروش داریم. براساس آماری که از دفتر پخش ارائه میشود هر روز با چند درصد افزایش مخاطب روبهروییم و این بهنظرم اتفاق خیلی خوبی است که برای قاعده تصادف میافتد.
- چرا تبلیغاتی برای قاعده تصادف انجام نشده؟
بهدلیل اینکه متأسفانه دستگاههایی که امکان تبلیغات دارند، ترجیح میدهند هزینه و امکاناتشان را صرف تبلیغ برای فیلمهایی کنند که خودشان یا دستگاههای دیگر حامیان آنها هستند و این نوع بده بستانها بیشتر در سطح مدیریتی است.
- مشکلی وجود داشت که مانع تبلیغات گسترده برای فیلم شما میشد؟
فکر میکنم کسانیکه جلوی تبلیغات گسترده فیلم را گرفتند بیشتر در وضعیتی قرار گرفتند که نمیتوانستند با فیلم مخالفت کنند چراکه پروانه نمایش برایش صادر شده بود، در کنار اینکه قاعده تصادف در جشنواره فیلم فجر امسال موفق شد در هفت رشته کاندیدا شود و پنج جایزه را نیز از آن خود کند.
- موضوع دیگری که در رابطه با قاعده تصادف وجود داشت دیر حاضر شدنش در سینماها بود. علت این تأخیر چه بود و آیا این اتفاق آسیبی هم به فیلم وارد کرد؟
متأسفانه بهرغم اینکه از زمان جشنواره برای اکران اعلام آمادگی کرده بودیم اما پروانه نمایش فیلم دیر صادر شد و از سوی دیگر اصلاحاتی به آن خورد که زمانی هم صرف انجام این اصلاحات شد و در نتیجه این اتفاقات، فیلم برای گرفتن کپی، دیرتر از آثار دیگر رسید. وقتی هم که برای گرفتن کپی مراجعه کردیم فیلمهای دیگر جلوتر از ما بودند و همین اتفاق باز باعث شد با تأخیر بتوانیم فیلم را اکران کنیم. اما در مورد آسیبی که سؤال کردید باید بگویم دیر صادرشدن پروانه نمایش باعث شد تا فیلمهای دیگر قراردادهایشان را با سینماها ببندند و در نتیجه آن ما عملا به هشتسالن بیشتر دسترسی پیدا نکردیم چراکه در این شرایط سینماداران حاضر نیستند که سالنهایشان را خالی نگه دارند تا فیلمی خودش را به مرحله اکران برساند. بهدنبال تمام این اتفاقات قاعده تصادف در برخی از سینماها مانند سینما فرهنگ که متعلق به فارابی است و داعیه حمایت از فرهنگ و هنر را دارد، تنها در یک تک سانس به نمایش درمیآمد که آن هم از روز جمعه، 16فروردین ماه، از اکران در این سینما کنار گذاشته شد؛ درحالیکه همان اکران تکسانس هم با استقبال خوبی از طرف تماشاگران روبهرو میشد اما با وجود تمام مسائل و این تعداد سالن، خوشحالم که میبینم با تبلیغاتی که از سوی مخاطبان صورت میگیرد و دیدن این فیلم را به همدیگر پیشنهاد میکنند، آمار فروشمان هر روز بالاتر میرود و این موضوع برای من بسیار قابل اهمیت است.
- باتوجه به تجربهای که در فیلم تنها دوبار زندگی میکنیم پیدا کردید، وقتی قاعده تصادف را میساختید چقدر دغدغه اکران داشتید و تا چه اندازه نگاهتان به گیشه بود؟
واقعیت این است که به همه اینها نیمنگاهی داشتم چون بههر حال فیلمساز فیلم میسازد تا بتواند مخاطب جذب کند و آنچه قصد بیانش را دارد به بهترین شکلش به او انتقال دهد. زمانی که قاعده تصادف را میساختم به مخاطبم هم خیلی توجه داشتم چون در این کار توجهام به دو طیف از جامعه بود؛ یکی جوانان و یکی والدین آنها و به تصویرکشیدن روابطی که بین این دو قشر وجود دارد.
- در قدم اول این سوژه برایتان چه جذابیتی داشت که علاقهمند شدید آن را بسازید؟
بهنظرم جامعه ما خیلی جوانانش را نمیشناسد و هیچ وقت آنطور که باید به آنها نزدیک نشده و مهمتر از همه اینکه، گاهی آنها را یا نادیده گرفته و یا یک تصویر کلیشهای در حد فیلمها و سریالهای تلویزیونی از آنها ارائه داده است.
- در قاعده تصادف ما با لایههای متعددی مواجهیم که یکی از آنها به تصویرکشیدن روابط مختلف والدین با جوانانشان است که هرکدام تعریف جداگانهای دارد.
بله، ما در این فیلم نمونههای مختلفی از روابط بین فرزندان و پدر و مادرها را میبینیم. رابطه پدر و دختری را میبینیم که بسیار صمیمانه است؛ پدری که دریافته باید به جوانش نزدیک شود و با او یک ارتباط سازندهای داشته باشد. اما نمونههای دیگری داریم که فاصله بین آنها باعث میشود دوطرف درک متقابلی از هم نداشته باشند.
- قبل از اینکه کار ساخت قاعده تصادف را شروع کنید، سعی کردید با جوانان به شکل عام ارتباطاتی هم برقرار کنید؟
بله، قبل از ساخت قاعده تصادف برای شناخت بیشتر از روابط بین جوانان تحقیقات کاملی در مورد این قشر از جامعه و نوع زندگیشان انجام دادم و چیزی حدود هفت، هشتماه با آنها در مکانهای مختلف رفتوآمد و به تعبیر بهتر بگویم زندگی کردم تا روحیات و خواستههایشان را بیشتر بشناسم و به نتایج خیلی خوبی هم در این مورد رسیدم که در ساخت فیلم و اینکه مسائل و دغدغههای جوانان امروز را درستتر به تصویر بکشم، کمک زیادی به من کرد.
- نظریهای وجود دارد مبنی بر اینکه میگویند جوانان دهه60 از نظر نوع نگاه به زندگی فاصله زیادی با هم دارند؛ شما با چنین رویکردی موافق هستید و یا با آن برخورد داشتید؟
بله، من هم تا حدودی این را قبول دارم و با آن برخورد داشتم. اما این را به یاد داشته باشیم که وقتی از بچههای یکدهه صحبت میکنیم باید نوع نگرش آنها را با درنظرگرفتن اتفاقات پیرامونیشان بسنجیم. اختلاف معناداری بین بچههای این دهه وجود دارد که فکر میکنم ناشی از تغییرات محیطی، اجتماعی، اقتصادی و دسترسی داشتن به امکانات روز است.
- یکی دیگر از مسائلی که در لایههای زیرین فیلم دیده میشود به تصویر کشیدن تغییر سبک زندگی در جامعه و تأثیرات آن بر روابط انسانی است. کمی در این زمینه توضیح میدهید؟
نشان دادن این موضوع یکی از دغدغههای زیر متنی قاعده تصادف است. واقعیت این است که مجاری رسمی اطلاعاتی جوانان امروز، شبکههای اینترنتی است درحالیکه چند نسل پیش، این قشر از جامعه آنچه را که باید، از خانواده، مدرسه، دانشگاه و جامعه میآموختند و دایره ارتباطیشان محدود به همینها میشد اما جوان امروز تأثیرپذیری کمتری از این موارد دارد و منابع اطلاعاتیاش بیشتر اینترنت، فیلمها و دیویدیهای مختلف، رسانهها و... است؛ درحقیقت اطلاعاتی را که بهدست میآورد باعث میشود نگاه دیگری پیدا کند. جوان دیروز با منابع سنتی رشد کرده و راهش را شناخته اما جوان امروز در معرض منابع اطلاعاتی گسترده و غیرسنتی است که رشد میکند و بهدنبال راه زندگیاش میگردد.
- فکر میکنید این اتفاق خوب است یا تأثیرات مخربی دارد؟
هیچکس نمیتواند منکر این شود که آگاهی داشتن چیز بدی نیست ولی بهدلیل گستردگی اطلاعات گریزی از یادگیری وجود ندارد. ما درمعرض اطلاعات هستیم و این امر حتما موجب بروز مسائل مختلفی در زندگیمان میشود. آنچه مهم است این است که آگاهی داشتن بهتر از آگاهی نداشتن است اما مسئله مهمتر این است که مواجهه بزرگترها با این نسلی که آگاهی بیشتری دارد و متفاوت میاندیشد چگونه است.
- بهنظر میرسد در قاعده تصادف بیشتر مخاطب والدین هستند.
من واقعا نمیخواهم تغییری در ذهنیت شما ایجاد کنم بهدلیل اینکه همیشه ترجیح میدهم به برداشت و خوانش مخاطب احترام بگذارم و فکر میکنم که این فیلم آنطور که باید موفق شده تا پیام خود را به مخاطبش برساند. فیلم یک داستان ساده و رئال دارد که سعی میکند با مخاطبش در متن و زیرمتن فیلم شریک شود. هنگام ساخت فیلم خیلی مواظب بودم که این پیامها از یک حدی نگذرد که شکل شعاری و گلدرشت بهخود بگیرد که در نتیجه آن تأثیرگذاری خودش را بهعنوان کالای هنری از دست بدهد. یک نکته دیگر هم که دوست دارم به آن اشاره داشته باشم این است که بشخصه آثاری را میپسندم که مخاطب با هر بار دیدنش این فرصت را پیدا میکند که از لایههای زیرین آن موضوع جدیدی را کشف کند. مخاطبان این فیلم، هم جوانان و هم والدین هستند.
- یکی از ویژگیهای قاعده تصادف این است که آگاهانه مخاطب را در وضعیتی قرار میدهد که ناخواسته خودش را در متن فیلم تصور کرده و به جای شخصیتهای قصه فکر کند.
دقیقا، بهدلیل اینکه یکی از محوریترین مضمونهایی که در فیلم وجود دارد، عنصر انتخاب است. شما از ابتدای فیلم میبینید که افراد در جایگاهی قرار میگیرند که باید از میان گزینههای مختلف که شرایط و اجبار در اختیارشان قرار داده، انتخاب کنند و من خیلی خوشحالم اگر این حس در مخاطبم ایجاد شود که بتواند با آدمهای قصه همذاتپنداری کند و خود را در مقام انتخاب ببیند زیرا فکر میکنم در این صورت فیلم موفق شده آنچه را که باید به درستی به تصویر بکشد.
- البته این انتخابها پارادوکس جالبی با عنوان فیلم قاعده تصادف نیز دارند!
بهنظر من در پشت هر برخورد تصادفی، قاعدهای نهفته است اما شاید ما آن قاعده را درنظر نگرفتهایم یا آنرا نشناختهایم. درواقع آنچه در نگاه اول کاملا تصادفی بهنظر میآید تابع قوانین و قواعدی است که باید به آنها توجه کرد.